جوینی در احسن القصص حکایت می کند
یک بیسواد ایرانی یا یمنی آمد خدمت رسول الله ...
گفت من تازه مسلمانم ولی عاشق خدا هستم به من دعای خیلی ساده و کوتاه یاد بده که هر وقت دلتنگش شدم آن را بخوانم و لذت ببرم !
فرمود:
جوینی در احسن القصص حکایت می کند
یک بیسواد ایرانی یا یمنی آمد خدمت رسول الله ...
گفت من تازه مسلمانم ولی عاشق خدا هستم به من دعای خیلی ساده و کوتاه یاد بده که هر وقت دلتنگش شدم آن را بخوانم و لذت ببرم !
فرمود:
انگار باید دروغ بگویبم، تاعده ای باور کنند ،چرا؟
یا به عبارتی دیگر ،عده ای ،وادارمان می کنند تادروغ بگوییم، چرا؟